۱۳۹۱ آبان ۱۶, سه‌شنبه


بازگل بدخشی، نام او «آدینه»، لقبش «بازگل بدخشی» است. در سال ۱۹۰۲ میلادی در قریه مربوطات ولسوالی «کشم» بدخشان چشم به جهان گشود

بازگل بدخشی، نام او «آدینه»، لقبش «بازگل بدخشی» است. در سال ۱۹۰۲ میلادی در قریه مربوطات ولسوالی «کشم» بدخشان چشم به جهان گشود. مردی با قد نسبتا کوتاه، ریش سفید و چشمان بزرگ و نافذ. وي یازده بار ازدواج كرد و همسراني از اقوام تاجيك، هزاره، پشتو و ازبك اختيار كرد كه حاصل اين ازدواج‌ها: چهار پسر و چندین دختر،نواسه و کواسه مي‌باشد در كل تعداد اعضای خانواده‌اش به 46 نفر مي‌رسد. او هنرمند خوش‌آواز و محبوبِ محلی‌خوان رادیو تلویزیون ملی افغانستان بود.

بازگل در ایام کودکی شغل شباني را داشت در میان دره‌هاي سبز بدخشان شوق و علاقه به آوازخوانی پیدا كرد. طبق اظهارات خودش در یک مصاحبه رادیویي در ایامی که او جوان بود شاه محمود خان نخست‌وزیر وقت با سایر ارکان دولتی سفر در بدخشان داشت والی وقت محفلی برای نخست وزیر گرفت که در آن بازگل هنرنمايي كرد. شاه محمود خان از هنرنمايي وي تمجید كرد و نام او را بازگل گذاشت.
به همین سلسله بازگل در سال ۱۳۳۶ هجری دوره مکلفیت سربازی خود را در ارگ شاهی سپری نمود به خواندن‌های محلی و فلکلوریک خود دوستان و بزرگان را سرگرم و خوش نگه می‌داشت. او در میان قطعه گارد بنام آواز خوان بدخشی مشهور بود.
بازگل در همین مواقع به همکاری «استاد یعقوب قاسمی» مدیر رادیو کابل و «استاد خیال» به رادیو افغانستان راه یافت.
او اولین آهنگ خود را در رادیو افغانستان ثبت و شام همان روز در سراسر کشور آواز او را شنیدند. همین‌که مردم بدخشان آواز و نام او را شنیدند در سراسر بدخشان نام او را مردم به زبان مي‌آورند که فرزندی بدخشی در رادیو کابل خواندن كرده است.
برای فرهنگیان پر اهمیت اینست که او کمپوزها، اشعار، رباعی و آهنگ‌های مردم بدخشان را دست ناخورده و مخلوط ناشده در دسترس تاریخ و هنر موسیقی افغانستان قرار داد. بازگل خود سواد نداشت اشعار می‌سرود کمپوز می‌ساخت غچک می‌نواخت آواز می‌خواند.
اما مهمترین مهارت وي سراييدن اشعار داستانی در قالب موسیقی بود. خواندن «عرب بچه» و «مغول دختر» او تا هنوز در گوش مردم طنین می‌نوازد.
بازگل علاوه بر ترانه‌هاي شاد و آهنگ‌های عاشقانه، سروده‌هایی که به نام «فلک» یاد می‌شود و نمایانگر قدیمی‌ترین نوع موسیقی توأم با رباعیات عارفانه را نیز بسیار زیبا مي‌خواند. او اولین معرفی کننده موسیقی فلک در افغانستان است.
بازگل با وجود اينكه از نعمت سواد محروم بود ولی شعرهايش را خودش مي‌سرود، آهنگ می‌ساخت، کمپوز می‌كرد، هم پارچه‌های تمثیلی می‌ساخت و هم خود آن را با مهارت بی‌نظیري (با اجرای نقش مردان، زنان و انواع حیوانات و پرندگان) اجرا می‌کرد!
پارچه‌های تمثیلی بازگل بدخشی نشان دهنده‌ي ذکاوت، مهارت، دانش و برداشت بالايش از واقعیت‌های عینی جامعه و چگونگی روابط و مناسبات اجتماعی زمان اوست: قصه گادی سواری، طیاره سواری، دختر شویدادن، دو زنه داری، جلقم بای و غایب علی سرکشال و …
در افغانستان بازگل بدخشی را مؤسس سبک مخصوصی به نام «ساز قطغن زمین» یا آهنگ‌های بدخشی می‌دانند. هنرمندان محلی بدخشان مانند «اکبر فیض‌آبادی» و «یاسین فیض‌آبادی» سالیان زیاد بازگل را در خم و پیچ‌های سفرهای هنری‌اش همراهی كردند. از هنرمندانی که عمدتاً به دليل نزدیکی ذوق با بازگل بدخشی همنشینی داشتند، می‌توان از «خان جان بارکی» و «فیض‌محمد منگل زیر بغلی نواز» نام برد.
کمپوز تمامی آهنگ‌های که بازگل سروده است از خودش است. او معرف موسیقی کهن روستايی بدخشان نیز می‌باشد. وي یازده بار ازدواج كرده و چهار پسر و چندین دختر،نواسه و کواسه مي‌باشد که تعداد اعضای خانواده‌اش 46 نفر است. او تا سن 104 سالگی چای و تابلیت نخورده بود. سرانجام تقدیر کار خود را نموده او روز نهم حمل برابر با ۲۹ مارچ ۲۰۰۹ در سن ۱۰۷ سالگی در اثر بیماری طولانی، در قریه «چنارگنجشکان» در ولایت بدخشان دار فاني را وداع گفت.
آهنگ‌های مشهور بازگل بدخشی عبارتند از:
ای شوخ سرزلف ترا تاب کی داده        -        چشم عسل مست ترا خواب کی داده
آمدی ای یار وفادارم ای              -               دسته گل، شوخ ستمگارم ای